صفی علیشاه
غزل ها
شمارهٔ ۵۰: دلی که میکشد او را کمند گیسویی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی که می کشد او را کمند گیسویی کجاست راه که یابد رهائی از سوئی سزاست آنچه دل از دست طره تو کشد که کرد بیخبر آهنگ سخت بازوئی جراحتی که را دل ز تیغ هجران یافت گذشت از آنکه پذیرد بوصل داروئی بهیچ راه نجستم یکی میان تو را شد ار چه خاطر باریک بین من موئی از آن کمر که تو بستی و بر گشودی خاست دگر ز دیده دریانشین من جوئی شوم غبار و بگیرم ز مهر دامانت اگر بقهر بگردانی از رهم روئی صفی ز نام بط و باده مست و مخمور است چه جای آنکه ز میخانه بشنود بوئی صفی علیشاه