صفی علیشاه
غزل ها
شمارهٔ ۹: کرده بپا قامت نشسته قیامت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کرده بپا قامت نشسته قیامت تا چه کند در قیامت آن قدر و قامت خیز و برافراز قامت ای بت چالاک بین ز قیامت شود چگونه قیامت بر دهن او مگر بحرف و تبسم ره نبرد هیچکس بهیچ علامت دل زد و عالم سفر نمود و بکویت بی خبر از خود فکند رحل اقامت توبه چه باک ار شکست و وسوسه شد کم عمر خم افزون سر پیاله سلامت لب چه غم ارتر نکرد ز آب خرابات زاهد خشکی که خورده نان لئامت از لب جان پرور تو زنده شدش دل عیسی مریم که داد، دادکرامت بر در رندان صفی بفقر و فنا رو زانکه در آن حلقه نیست جای فخامت خرقه بسوزان که میفروش نگیرد بر گرو نیم جرعه دلق امامت شیخ عبث می کند نصیحت رندان او به ریا درخور است و ما به ملامت صفی علیشاه