صفی علیشاه
غزل ها
شمارهٔ ۷: از حسرت لعلی که در او آب حیاتست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حسرت لعلی که در او آب حیاتست مردیم و بسی عقل در این واقعه ماتست بر چشمه حیوان دلم از زلف تو پی برد با لعل تو ارزد ره اگر بر ظلماتست ز اشعار من آنانکه لب اندر لب یارند دانند که شیرینی از آن کان نباتست از انبته الله نباتاً حسن این راز شد کشف کز آن شاخ نباتم حسناتست امروز دل از حقه لعلش نکشد دست گوئی که بر این دولتم از غیب براتست ای دوست تو دانی وصفی آنچه بر او رفت ز آن طره که در هر سر مویش خطراتست بازم بهمان زلف دلاویز بود کار در سلسله زیرا که هنوزم عقباتست صفی علیشاه