بلند اقبال
بخش چهارم
بخش ۱۶ - در پیری وبینوائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به پیری تو را نیست گر سیم و زر به جز مردنت چاره نبود دگر بود مردن از ذلت فقر به چو باشد چنین دل به مردن بنه خصوصا کهرنجور باشد تنت شود قسمت این هر سه بر دشمنت ز تونفرت آرند فرزندوزن بود مردنت بهتر از زیستن به توجمله ترک ادب میکنند ز حق مردنت را طلب می کنند چو ناچار آخر ببایست مرد خوشا درجوانی کس ار جان سپرد بدا حال پیران زار وعلیل خصوص آنکه از فقر باشد ذلیل تهیدستی وپیری وناخوشی خوش است ار خوری زهر وخود را کشی کسی رامکن یا رب اینگونه خوار وگر میکنی رحم بر حالش آر چو هستی جوان کار پیری بساز که شاید تو را عمر گردد دراز ذخیره کن از سیم وزر در شباب که گردد به پیری تو را فتح باب بلند اقبال