بلند اقبال
بخش سوم
بخش ۲۰ - حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواست موری تا ز وحدت دم زند دم به وصف خالق عالم زند از صفات وذات حق گویا شود در طریق معرفت پویا شود از صفات الله کند برخی بیان هم ز ذاتش شرحی آرد بر زبان گفت رب ما چنان است وچنین دارد اندر سر دوشاخ نازنین عارفی گفتش خموشی پیشه کن از خدا ای بی خبر اندیشه کن اینکه تو گفتی نه وصف کبریاست حاش لله این نه تعریف خداست کیخدا را چون تو باشدشاخ و سر یا چوما دارد دل ودست وجگر از من وتوناید اوصاف خدا کی بردکس ره به ذات کبریا مورگفت ای عارف اسرار حق ره ندارم بیش از این دربار حق ز این ندارد پایه فهم بیشتر بر رگ جانم بزن کم نیشتر می نگنجد بیش از این در ظرف من ظرف من را بین وبشنو حرف من شاخ را چون دیدم اندر خود کمال گفتم این را نیز دارد ذوالجلال من به فهم خویشتن گفتم سخن ورنه کی تعریف حق آید زمن چیست آخر جرم من عقل آفرین دانش وعقلم نداده بیش از این منهم ار گفتم خطائی همچومور فاعف منی سیئآتی یا غفور بلند اقبال