افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۰: آیا بوّد که روزی از دوستان بشیری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آیا بُوَد که روزی از دوستان بشیری آرد به دوستداران پیغام دلپذیری ای بوی آشنائی از کوی کیست کائی خود نکهت بهشتی یا نفحه عبیری آوخ که خانه دل در عشق خوبرویان چون کشوری است کاو را ویران کند امیری دام بلا چه حاجت در راه ما نهادن تاری ز زلف بگشا گر می بری اسیری ما خود پذیره هستیم تا جان دهیم لیکن تو خود ز بس تکبّر از ما نمی پذیری گفتی که گیرمت دست چون اوفتادی از پای اینک ز پا فتادم، دست از چه ام نگیری؟ افسر نوای عشقش در گوش جان اثر کرد زآن بیخودانه هر دم بر می کشد صفیری افسر کرمانی