افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۸: دلم به یک نظر امد اسیر چشم سیاهی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم به یک نظر آمد اسیر چشم سیاهی شنیده ای که اسیر آورد کسی به نگاهی؟ ببین که زلف سیه پرده بسته صبح رخش را چها به روز من آورده است دزد سیاهی ستاره سوخت مرا، ای عجب ز اشک دو دیده شبی نشد که نریزم ستاره در غم ماهی ز بعد گریه من سوخت، ز آه من دل سنگش هزار اشک چو گوهر نثار شعله آهی شکست کشتی ما موج عشق و هیچ ندیدم به غیر مرگ، ز طوفان اشک چشم پناهی به چشم جادوی دلدار، جان سپار چو افسر اگر به دل بودت، حسرت خدنگ نگاهی افسر کرمانی