افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۲: بهار آمد و در باغ، لاله شد چو پیاله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار آمد و در باغ، لاله شد چو پیاله خوش است در کف ساقی، پیاله غیرت لاله تو نیز می به قدح ریز و خوی به لاله عارض کنون که ابر به رخسار لاله، ریخته ژاله فروخت گل، رخ و افروخت، سرو قامت موزون هزار زمزمه سنج آمد و تذرو به ناله تو نیز سرو برافراز و باغ چهره برافروز که صد هزار تذروت شوند عاشق و واله کنم ز اشک پیاپی دُرو عقیق تصدق مبادا آن که برآید به گرد ماه تو هاله صحیفه رخ دلدار را ببین و چو افسر، به رغم واعظ ناصح بسوز جمله رساله افسر کرمانی