افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۲: من که سودا زده روی توام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من که سودا زده روی توام بسته سلسله موی توام من که خود بلبل هر گل نشوم قمری قامت دلجوی توام هر شب از دست غمت جان سپرم هر سحر زنده کند بوی توام همچو برقی که به خرمن گذرد سوخت سر تا به قدم خوی توام روز و شب صحبت هر انجمن است قصه روی تو و موی توام تیغ بر کشتن من آخته ای بنده ساعد و بازوی توام هر کسی سوی کسی دیده برد من همه دیده و دل سوی توام گر بود کوه احد پیکر من همچو کاهی به ترازوی توام ای که از یک نگهم زنده کنی کشته تیغ دو ابروی توام ای که با جنبش آن زلف دراز صولجان داری و من گوی توام افسرا، فاش تر از این می گوی که بود گلشن جان کوی توام افسر کرمانی