افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۴: ای که تو را ز شام مو، روی دمیده چون فلق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که تو را ز شام مو، روی دمیده چون فلق از فلق تو خون جگر، ساغر باده شفق از می ساغر لبت، لعل بدخش غرق خون، وز تف حسرت رخت خرمن ماه محترق ای گهر عقیق لب جیب و برم یمن کنی، خون دل از دو دیده ام ریز اگر بدین نسق مردم چشم روشنم دید بیاض روی تو شست سواد دیده ام ز اشک روان خود ورق شادی وصل عاقبت شد به فراق منتهی وه که به رنج شد بدل، لذت عیش ماسبق روی چو آفتاب تو، تافته بر جهانیان بوالهوسان چو شب پره هیچ ندیده جز عشق مفتی شهر را بگو، منکر عاشقان مشو ورنه به شرع ما شوی، موجب ذم و طعن و دق قاصد یار افسرا، مژده وصل می دهد لایق او چو نیست زر، سر بنهیم بر طبق افسر کرمانی