افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۹: آیم از دیر مغان سرخوش و مست و مدهوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آیم از دیر مغان سرخوش و مست و مدهوش حلقه بندگی پیر مغانم در گوش یک زمان مطرب ما نغمه سراید که برقص یک طرف ساقی ما باده بریزد که بنوش تا چرا داده به من لعل مروّق ساقی چون خم باده حریفان همه در جوش و خروش نشوم مست و خراب از می ناب ای ساقی تا حریفان نکشندم چو سبو دوش به دوش خوش تر آن است که بر باد دهیمش چو غبار، سر ما گر نشود خشت خم باده فروش تا چه حکم آیدم از درگه دیوان قضا، چشم بر ساقیم و گوش به الهام سروش شد بهار و به فغان آمده مرغان چمن، غفلت است آن که در این فصل نشینی خاموش عاشق آن است که بی خود کندش نغمه عشق نه که از زمزمه مرغ سحرگه مدهوش ساقی مجلس اگر باده از آن دست دهد افسرا، جان و دل خویش به جامی بفروش افسر کرمانی