افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۵: آن که در دیده بینای من آمد جایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که در دیده بینای من آمد جایش هیچ از ریختن خون نبود پروایش کرده منقار به خون جگر خویش خضاب طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت ذوق بوسیدن لعل لب روح افزایش گفته بودند به آواز دف و نغمه چنگ، دیده بودند به زیبایی اگر همتایش ناز بر مشتری و فخر به ناهید کنم بر سرم باشد اگر سایه گردون سایش آن که فرسود مرا در غم تنهایی و رفت، باد یارب همه جا شادی غم فرسایش افسر کرمانی