افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۴: آن که حیرانیم افزود ز پا تا به سرش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که حیرانیم افزود ز پا تا به سرش شد چو مو پیکرم از حسرت موی کمرش عاشق از لعل لبش یک دو سه بوسی نگرفت تا نپرورد به لخت دل و خون جگرش ترسم از رنج بمیرد دل و افسوس خوری در غم عشق جدایی مپسند این قدرش مرده دل هیچ نداند غم عشق گل و سرو هم مگر زنده کند نغمه مرغ سحرش تا گل گلشن ما، لاله دوری افروخت سوخت پروانه صفت مرغ دلم بال و پرش هر نهالی ثمری دارد و سرو قد دوست آن نهالی است که عاشق فکنی شد ثمرش دلم اندر خم آن زلف نهان گشت و کنون هست عمری که نیامد نه اثر نه خبرش افسر کرمانی