افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۳: هرکه نبود گل نورسته به گلشن چو منش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه نبود گل نورسته به گلشن چو منش واله و مست کند نغمه مرغ چمنش یار مانند بهار آمد و می باید داد باغبان را خبر از سنبل و سرو سمنش چه توقع کند از بوسه لعلش گل سرخ آن که اندر دو لب غنچه نگنجد دهنش باغبان سرو قدش دید و نظر کرد و نبود در چمن سرو و شکر خنده شیرین سخنش سروش از خون دل و اشک چنان پروردم، که بود میوه انار لب و سیب ذقنش دلم از بهر چه آشفته و بی سامان است گر نه باد سحر آشفته نماید وطنش؟ همچو حورا، ز پس حله و می از پس جام، می نماید ز پس برد یمانی بدنش افسر کرمانی