افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۷: کسی کز عشق خوبان هیچ نبود صبر و آرامش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی کز عشق خوبان هیچ نبود صبر و آرامش بباید ترک سر کردن که ناکامی بود کامش اگر عاقل بود عاشق نخواهد شد در این وادی، ز خود بگذشتن و جان دادن است آغاز و انجامش درآن وادی که عشق خوبرویان آتش افروزد بود با شعله یکسان جسم و جان پخته و خامش نمی دانم چرا شد تیره چون شب روزگار من زخورشیدی که شمع ماه آمد مشعل بامش شبی خورشید ما طالع شود، گر تیره بختی را پدید آید همان دم بامداد عید در شامش خوش آن بی خانمان رندی که در کیش نکونامان نه جا در مجلس خاص و نه پا در شارع عامش که می گویی که عاشق را نباشد کفر و اسلامی، همان زلف و رخ دلدار باشد کفر و اسلامش افسر کرمانی