افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۴: تا هست در تن من افسرده جان نفس،
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا هست در تن من افسرده جان نفس، جز دیدن رخ تو نباشد مرا هوس شب های هجر با غم عشق تو هر زمان، هم نغمه با هزارم و هم ناله با جرس در جلوه گاه عشق ز فرط فروتنی، سیمرغ آشیانه کند در پر مگس آنجا که موج خیزد شود بحر ژرف عشق تمساح را امان نبود جز دهان خس یک کودک ار ز عشق برآید به کارزار، بر عقل چیره بسته شود راه پیش و پس در سینه ام دلی است که سوزد سپندوار در آتشی که شعله طورش یکی قبس گلشن اگر بهشت، که بر مرغ جان ماست بی روی دوست تنگ تر از خانه قفس در قالب مُحبّ تو مأمن کند حیات در حنجر عدوی تو خنجر شود نفس افسر کرمانی