افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۵: خوبان که در آیینه رخ خود نگرانند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوبان که در آیینه رخ خود نگرانند دانند که عشاق چه صاحبنظرانند در کوی محبّت چه عجب مرحله سنجند در بحر حقیقت چه گرامی گهرانند کاش آن مه خورشید نشان چهره نمودی کاین خاک نشینان به رهش منتظرانند تنها نه منم از پی او بی خبر از خویش برّی است که تن ها ز پیش بی خبرانند نی جامه که بر تن به عوض دست بدرند آنجا که مجانین غمت جامه درانند غوغای خلایق همه دانی سبب از چیست بر عشق من و حُسن تو افسوس خورانند دی افسرش از گفته سعدی همه دم گفت «شوخی مکن ای دوست که صاحبنظرانند» افسر کرمانی