افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۴: زآن چشم پرخمار و از آن لعل می پرست،
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زآن چشم پرخمار و از آن لعل می پرست، بی نشئه در خمارک و بی جام باده، مست هم پای عقل و هم پر مرغ شکیب را، با سنگ عشق و دشنه حسرت، شکست و بست رستم، یکی کمان غمم را نمی کشد، زآن دم که تیر عشق تو در سینه ام نشست بهر نثار خاک قدومت، دلم دو نیم نیمی مرا به سینه و نیمی دگر به دست عشقت فکنده عقده دیگر به کار دل هر عقده ای که ناخن عقل از دلم گسست هر صید را امید رهایی بود ز بند، صیدی که در کمند تو آمد دگر نجست افسر، که رستگار بد از قید عمر و وزید از دام زلف و از شکن دلبران نرست افسر کرمانی