افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰: ای که نرسته در چمن سرو به دلربائیت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که نرسته در چمن سرو به دلربائیت حیف، که همچو گل بود، عادت بی وفائیت ای مه آفتاب رخ، در شب تار عاشقان اشک فشانده شمع جمع، از غم روشنائیت سینه به خاک برنهد، تن به هلاک در نهد پشت فلک اگر کشد، بار غم جداییت گر تو رها کنی، اسیر از تو جدا نمی شود بندگران کجا برد، پای دل رهاییت هر که شد آشنای تو، عهد به تیغ نگسلد تیغ بلا کجا برد، رشته آشناییت مسند جم نبایدم، تاج کیان نشایدم سلطنتی است جاودان، مرتبه گداییت هرچه زنی تو تیغ کین، ناله فرو برد دلم زخم تو را به جان خرد، هر که بود فداییت افسر، اگر گرفت زنگ، آینه دلت ز غم، جلوه یار شد کنون، صیقل غم زداییت افسر کرمانی