افسر کرمانی
قصیده ها
شمارهٔ ۸۳ - نقش چلیپا: ای زلف تا به دوش بتم پا نهاده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زلف تا به دوش بتم پا نهاده ای پای ادب ز قاعده بالا نهاده ای برتر نهاده ای قدم از جای خویشتن شرمت ز خویش باد که بیجا نهاده ای شوخی بدین مثابه ندیدم ز هیچ تن این رسم در زمانه تو تنها نهاده ای شعری فزون نباشی و می بینمت همی از رتبه پا به تارک شعری نهاده ای مانا توراست دعوی اعجاز موسوی کاین سان به آستین ید بیضا نهاده ای چونان کلیم عصری و در طور عاشقی روی امید جانب سینا نهاده ای یا چون خلیل عهدی و بر تار عشق یار تن را به منجنیق تولّی نهاده ای یا عیسی زمانی و از فرط منزلت دل بر عروج طارم اعلی نهاده ای گاهی به دوش و گه به گریبان، گهی به رخ هر لحظه در مقامی مأوی نهاده ای طاووس جنتی تو و همواره بال و پر بر شاخسار دوحه طوبی نهاده ای راهب صفت همی به کلیسای چهر دوست ترک جهان به عادت ترسا نهاده ای قسیس وار بر تن از آن حلقه حلقه ها شکل صلیب و نقش چلیپا نهاده ای هر نافه کز ختا سوی آفاق می رود در چین خویش جمله مهیا نهاده ای ای کافر سیه دل هندوی، خیره سر اندر سرم هزاران سودا نهاده ای ای دزد اهرمن خو، طرار فتنه جو دامم براه دین پی یغما نهاده ای افسر کرمانی