افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۵: در پیرهن ای ماه نهفتی بدنی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در پیرهن ای ماه نهفتی بدنی را و آکنده ای ای سرو به گل پیرهنی را جز سیم بناگوش تو در زلف معنبر پرورده مگر سایه سنبل سمنی را؟ نفروزد اگر پرتو روی تو به گلشن گلشن ندهد رونقِ بیت الحزنی را در باغ اگر بی تو کنم لاله به دامان برقی است ز دوزخ که بسوزد کفنی را بیچاره دلم در صف مژگان تو مجروح گرد آمده در معرکه یک فوج تنی را کی زندهٔ جاوید شود از کف آبی، گر خضر ببوسد لب شیرین دهنی را جز خال سیاهی نبود بر دل گردون، گر ماه ببیند، رخ سیمین بدنی را داند که چرا پاره کنم پیرهن از درد دستی که دریده ست ز غم پیرهنی را آن گوش که از صحبت دلدار بود کر، گوشی است که نشنیده ز افسر سخنی را افسر کرمانی