رفیق اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱: ای برده رشح جام تو جمشید را ز هوش - وی داده نور رای تو خورشید را ضیا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای برده رشح جام تو جمشید را ز هوش وی داده نور رای تو خورشید را ضیا لب بسته ام ز دعوی اخلاص ز آنکه هست اظهار دوستی به زبان نوعی از ریا کم می شوم مصدع اوقات کز پدر پندی شنیده ام که شنیده است از نیا کای نور چشم من اگرت هست چشم من کاخر ز جا بچشم دهندت چو توتیا از خاص و عام باش نهان کیمیا صفت منظور خاص و عام شوی تا چو کیمیا خواهی چو بوریا نشوی پایمال خلق در پیش خلق فرش مشو همچو بوریا گردان برای روزی تست آسیای چرخ تو خود چه گردی از پی روزی چو آسیا این نکته گوش کن که در این بیت گفته است ابن یمین که گفته چنین ابن برخیا ذلیست اندر این که چرا آمدی برو عزیست اندر آن که چرا نامدی بیا رفیق اصفهانی