حکیم عمر خیام
نوروز نامه (منسوب به عمر خیام)
بخش ۶ - اندر یاد کردن زر و آنچه واجب بود درباره او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زر اکسیر آفتابست و سیم اکسیرماه، و نخست کس که زر و سیم از کان بیرون آورد جمشید بود، و چون زر و سیم از کان بیرون آورد فرمود تا زر را چون قرصه آفتاب گرد کردند، و بر هر دو روی صورت آفتاب مهر نهادند، و گفتند این پادشاه مردمانست اندرین زمین چنانک آفتاب اندر آسمان، و سیم را چون قرصه ماه کردند، و بر هر دو روی صورت ماه مهر نهادند، و گفتند این کدخدای مردمانست اندر زمین چنانک ماه اندر آسمان، و مر زر را که خداوند کیمیاست شمس نهار الجد خوانده اند یعنی آفتاب روز بخت و مر سیم را قمر لیل الجد یعنی ماه و شب، و مروارید را کوکب سماء الغنی یعنی ستاره آسمان توانگری، و گروهی زیرکان مر زر را نارشتاء الفقر خوانده اند یعنی آتش زمستان درویشی. و گروهی ح ح قلوب الاجله یعنی خرمیهاء دل بزرگان، گروهی نرجس روضه الملک یعنی نرگس بوستان شاهی، و گروهی قره عین الدین یعنی روشنایی چشم دین، و شرف زر بر گوهرهاء گدازنده چنان نهاده اند که شرف آدمی بر دیگر حیوانات، و از خاصیتهاء زر یکی آنست که دیدار وی چشم را روشن کند، و دل را شادمان گرداند، و دیگر آنک مرد را دلاور کند، و دانش را قوت دهد. و سدیگر آنک نیکویی صورت افزون کند، و جوانی تازه دارد، و بپیری دیر رساند، و چهارم عیش را بیفزاید، و بچشم مردم عزیز باشد، و از بزرگی (ای) که زر را داشته اند ملوک عجم دو چیز زرین کسی را ندادندی یکی جام و دیگر رکاب، و در خواص چنان آورده اند که کودک خرد را چون بدارودان زرش شیردهند آراسته سخن آید، و بر دل مردم شیرین آید، و بتن مردانه، و ایمن بود از بیماری صرع، و در خواب نترسد، و چون بمیل زرین چشم سرمه کنند از شب کوری و آب دویدن چشم ایمن بود، و در قوت بصر زیادت کند و خلاخل زرین چون بر پای بازبندند بر شکار دلیرتر و خرمتر رود، و هر جراحتی که بزر افتد زود به شود ولیکن سر بهم نیارد و از بهر این زنان بزرگان دختران و پسران خویش را گوش بسوزن زرین سوراخ کنند تا آن سوراخ هرگز سر بهم نیارد، و بکوزه زرین آب خوردن از استسقا ایمن بود و دل را شادمانه دارد، و ازین سبب اطبا بمفرح اندر زر و سیم و مروارید افگنند و عود و مشک و ابریشم، بحکم آنک هر ضعفی که دل را افتد از غم یا اندیشه آن را بگوهر زر و سیم توان برد، و آنچ از جهت انقباض افتد بمشک و عود و ابریشم بصلاح توان آورد، و آنچه از غلبه خون افتد بکهربا وند، و آنچه از سطبری خون افتد بمروارید و ابریشم، حکیم عمر خیام