سلطان ولد
مثنوی ولدی
در بیان آنکه جهد را نیز از انبیا و اولیا باید دانستن که اگر ایشان نیاموختندی کس چه دانستی که جهد چه چیز است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهد را نیز هم از ایشان دان گر نگفتی بطالبان احمد روزه دارید و هم نماز کنید در جهان تخم نیکوی کارید همچنان از مشایخ بینا کاندر این راه سر بباید باخت ز آرزو و مراد باید خاست نفس را هر نفس بباید کشت گفت اعدی عدوک است رسول از همه دشمنانت او بتر است بلکه او چشمه است و ایشان آب اصل اصل عذاب و دوزخ اوست کشتن نفس را مگیر گزاف تو چو میشی و او چو گرگ دران جز مگر ایزدت دهد یاری گردنش گر بری بری زو سر اینهمه پندها اگر ز ایشان کی بدی خلق را ز جهد خبر پس یقین دان که جمله ایشاناند همه را بیگمان بدان زیشان تا از آن بندگی شهی یابی بینوا زان شهان نوا یابد هوشیاری او شود مستی ملک جاوید گرددش حاصل مرده از جودشان شود زنده بر هر آن کور کافکنند نظر آن چنان شیخ کاین بود صفتش در جهت رو نمینماید او زانکه اندر تن او همه جان است رهبر جمع اینچنین کس بود همه را مایه بود از آن سایه مدتی بود رهبر این جمع آخر کار کردگار وجود که ز گفتارشان شده است عیان که عبادت کنید بهر احد دائماً ذکر با نیاز کنید تا برش روز حشر بردارید گر نماندی بیان جهد بما بیسر و پای باید آن سو تاخت از فزونی نفس باید کاست که عدوئی است سخت زشت ودرشت نفس را زانکه رهزن است چو غول که همه همچو پا و او چو سر است او چو شهری بزرگ و ایشان باب بلکه او بحر و دوزخ از وی جوست که بسوزن نکند کس که قاف برنیائی بوی یقین میدان که ورا از میانه برداری بر فلک چون ملک پری بی پر نرسیدی بما بنام و نشان خیر نشناختی کسی از شر دستگیر عدّو و خویشان اند بنده شو چون رسی بدرویشان گرچه بد اختری مهی یابی دل تاریک او صفا یابد بر بلندی رود از این پستی شود او در جهان حق کامل گریه از لطفشان شود خنده دیده گردد تنش ز پا تا سر هیچ او را مجوی در جهتش تو ورا سوی بیجهت میجو هم دلش تختگاه جانان است خلق را صدق از او همیافزود زنده زو خاندان و همسایه در شب تار صورتش چون شمع اینچنین گوهری زما بربود سلطان ولد