وحید قزوینی
شهر آشوب کوچک
بخش ۳۸ - صفت طبّاخ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طبّاخ ز پختگی مرا سوخت از سوختنم رخش بر افروخت هست از خط سبز آن گرامی صبحم، که تعب نموده شامی دل در بر و من ز حیرت او هر لحظه کنم فغان که کوکو دارم چشمی به روی جانان چون چشم پیاز حلقه، حیران سوز دلم از رقیب قلاش همچون مگسِ فتاده بر آش از دود، دلم شدست گریان من چون نشوم کباب بریان در سینه ی من دل مشوش کز دوری او بود در آتش نالان شده، اشک چون چکیده چون روغنِ داغِ آب دیده هر گاه نفس کشم دهد بو دم پخت دلم ز آتش او از حسرت آن عذار گل پوش باشد دل من چو دیگ در جوش هر یک به زبان تُرک و تاجیک چون شعله بود بزیر آن دیگ دل را افزود، از فغان درد این آش نگشت از نفس سرد وحید قزوینی