وحید قزوینی
شهر آشوب کوچک
بخش ۱ - تعریف شهر اصفهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنمود سوادِ شهری از دور مانند سوادِ دیده پر نور شهری همه خانه هاش پر زر چون کاخِ خیالِ کیمیاگر چون دل همه خانه ها شمالی هر یک چو بنای چرخ عالی مانند نهال گل، خیابان چون گل در خانه هاش خندان بیرون ز شمار مخزن گنج چون تصفیف بیوت شطرنج سیّار ز خانه ها به صد سال بیرون نرود چو فکر رمّال از سبزی کشور و بلادش سر سبز چو سرو گرد بادش بر شاخ درخت، مرغ رنگین چون شمع، گشوده بال زرّین بگرفته ز سبزه در جنابش آیینه به موم سبز آبش بنموده ز روشنایی آب هر قطره به شب چو کرم شب تاب آسان گردد، به طرف گلشن شمع، از آتش، چو لاله روشن آبش به صفایِ روح، غلطان جان بخش به رنگ آب حیوان گندم چو دواند ریشه زان نم جان یافت چو عنکبوت در دَم اجساد ز زندگی، بریده در خاک چو ریشه قد کشیده گر واله ی لاله ی بهاری مشغول شدی به گل شماری کشتیش آن حنا نهاده زان بام در کام زبان چو مغز بادام بنموده مناره های پُر فر همچون علمِ از میان لشکر خورشید و مه از فراز آنها چون سر عَلَم از عَلَم هویدا هر برجی را نموده از سر این چرخ کبود چون کبوتر در چار حدش بیوت مردم کز دیدن او شود نگه گم بنموده به چشم اهل انصاف چون جوجه ی ماکیان ز اطراف بازار و دکانش از عدد بیش هر صنفی از و محبت اندیش وحید قزوینی