سلطان ولد
مثنوی ولدی
در بیان آنکه هرکه در ترک کردن عوض بیند ترک بر او آسان شود بلکه عاشق ترک گردد. چنانکه کشتاورز از خانه و انبار غله را بیرون میآورد و بعشق تمام در صحرا میافشاند زیرا یقین میداند که عوض یکی ده و بیست خواهد برداشتن و صورتهای این بسیار است چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که من ایقن بالخلف جاد بالعطیه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مصطفی گفت هر که کرد یقین جود کردن بر او شود آسان نی هر آن کس که دانه میکارد در زمینش همیفشاند خوش هرگه منعش کند از آن کشتن من ز یک دانه شست بردارم اینچنین پند بند کار من است دوست کی گویدم که تخم مکار دشمنی را بهل مکن منعم چونکه او را عوض شده است یقین وعدۀ حق شدت اگر باور پس چرا بر سرت همیلرزی هرچه داری فدا چرا نکنی هرکه او ترک کرد هستی را هستئی یافت از خدا سرمد خودئی کان شود فدای خدا قطره ای کاندرون بحر رود آنکه قادر بود که گردد شاه همه را چون همیتواند برد که رسد ترک را عوض در حین چون عوض میبرد دو صد چندان دانه ز انبار خویش می آرد تا یکی را عوض برد ده و شش گوید او هست جهل از این گشتن کی از این کار دست بردارم عکس این گوید آنکه یار من است دشمن این را بگوید و مکار از چه رو میکنی از این دفعم دانه بی ترس افکند بزمین که سری را عوض دهد صد سر مذهب عاشقان نمیورزی روز و شب روی با خدا نکنی نیستی را گزید و پستی را گشت یک قطرهاش یم بیحد منگر از خداش دور و جدا محو گردد ز خویش و بحر شود از چه رو باشد او یکی ز سپاه از چه اندک بود چو کودک خرد سلطان ولد