سلطان ولد
ولدنامه
بخش ۱۱ - در بیان آنکه انبیاء و اولیاء یک نفس و یک نورند همه از یک خدای میگویند و بخشایش از او دارند از هستی خود رهیدهاند جز ذکر و تعظیم خلق در ایشان چیزی نمانده است از ماسوی اللّه نیست شدهاند و قایم بحقاند «فانی ز خود و بدوست باقی ----- این طرفه که نیستند و هستند»
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همچنین اند اولیای کبار موج زن جمله چون یم ز خار همه ارواح اولیای گزین از یکی نور بوده اند یقین نامهاشان بصورت ار دگر است همه را یک فروغ و یک شرراست قند را گر کسی نهد صد نام ذوق آن یک بود چو زد در کام دعوت انبیا برای همه است همچو چوپان که کدخدای رمه است مر خواص و عوام را دعوت میکنند از کرم بدان حضرت زان نمودند معجزات قریب تا که اعدا شوند یار و حبیب کام و ناکام رو نهند بحق یک ز عشق و یکی ز ترس قلق هر دلی را کرامت است شعار دارد از غیر یار نفرت و عار قابلان را کند بحق دعوت باشد از غیر قابلش نفرت همچو خود مست عاشقی جوید تا بوی راز سینه را گوید دعوتش با خواص حق باشد تا بر ایشان ن ث ار سر پاشد نیستش با عوام هیچ سخن زانکه هر کس نبرده ره ب ل دن اولیا را کلیم جویان بود پی ایشان همیشه پویان بود هر س حر گه بناله از یزدان خواستی او لقای آن مردان عاقبت چون دعاش گشت قبول حضر را یافت شد امل بحصول سلطان ولد