نظام قاری
مخیّلنامه (در جنگ صوف و کمخا)
بخش ۶ - در آگاه شدن کمخا از مخالفت آن رختها و بخود پیچیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کلاهی دو گوشی زناگه بگوش ستاده همی بود آنجا خموش ازان رختها این حکایت شنید سراسر ازیشان سخنها کشید شد آنجمله را کرد صاحب وقوف که خواهند شاهی سپردن بصوف باردوی کمخا در آمد چو گرد فراویز وار اینخبر پهن کرد بکمخا چو روشن شد اینشرح حال برآمد زغم سرخ و گلگون و آل بکمسان ونخ گفت این طرفه تر که از یک گریبان بر آید دوسر هزارش سرار صوف بالا بود درازی او همچو پهنا بود بدامان جاهم نخواهد رسید من آنکس که این بندک آنجا کشید نمدسان بمالم کنم تخته بند ستاده جل از وی بمانم نژند بوی آتش از قرمزی در زنم بلادش چو پنبه بهم برزنم کسی کوکه گوید بآن ناشناس بهر کس پلاس و بماهم پلاس به پیری چنین داغ میری نگر که پشمینه پوشی بود تا جور نظام قاری