نظام قاری
غزل ها
شمارهٔ ۹۰ - من مخترعاته تغمده الله بغفرانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همچو صندل باف مفتون کشته ام بر روی صوف آن عقوبت بس که ارمک دیده در پهلوی صوف زردکی میگفت با خود رنگ پیش تاجری من بصد رخت دگر ندهم سر یکموی صوف آن فراویز خشیشی بهر دفع چشم زخم مانده ام چون بند والا بسته پهلوی صوف حلقه زر بین بگوش دگمه لعل و شبه و چنین درمانده زردوزی زمابی روی صوف در خیال جامه آنمعنی که طاق افتاده است گو نباشد حرزو تمویذ بر و بازوی صوف میکند آنموجها در صوف سحر از دلبری هست یعنی این غلام وباشد آن هندوی صوف من چه بدگوئی کنم خود در نگرکان خاکسار نسبت شیرازه چاکست با ابروی صوف در چنین موسم که با صوفست همبر موینه مفلسان را نیست تاب غمزه جادوی صوف پوستین صوف قاری تسمه قندس بود بنگر این تشبیه مطلق هست آن گیسوی صوف نظام قاری