نظام قاری
قصیده ها
شمارهٔ ۴ - در آگاهی یافتن لشکر موئینه از محاصره کتان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وشق بکیش چو این قصه گفت گرمانه زخشم بر تن وی موی گشت چون خنجر بطیره گفت کتان کرده است این خنکی منش زهم بدرم تا شود هباوهدر که باشد او بجهان باردلت انبانی که دستمال زن و مرد هر دو شد یکسر کسی کجاست بگوید بآن چنان تن سست کری نهاده برو پیش هر کسی شده تر که ای کتان زچه در پوستین موئینه زسردی افتی آخر برو حصیر مدر نمانده تاب مراو را وزین نمط بابرد شویم دست و یقه سال و ماه باصرصر زکیش ماست که پرتیرترکش جوزاست زآس ماست که شد آسمان بمه انور سزد زوصله مازیب و زینت شاهان که هست صندلی و تختمان مکان و مقر مگر به بیشه کت شیر در نهالی نیست که چون پلنگ بما گشته اند خشم آور دریم رخت حریر و لباس خاراشان بضرب نیره قندس بحرب زیر و زبر یکی دواند بکامو که زود بشتابی چه گر به شانه کنی مو چه گر کلت بر سر ز آستین نمد نیز برتراشیدند یکی کلاه که جاسوسشان بود به خبر نظام قاری