سوزنی سمرقندی
بخش دوم قطعات
شمارهٔ ۱۰ - داند که نهاد شاعران چیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گویند مرا که از نظامی چون صله نداد باز خوه شعر گفتم نخوهم که گفت خواهم اندر ره او هزار ده شعر شاه سخنست و مقبل دین شاهی که ورا بود سپه شعر یک بیت ز یک قصیده وی معنی دارد فزون ز ده شعر هر بیت ز شعر آن شه بیت هر شعر ز شعر اوست شه شعر داند که نهاد شاعران چیست گر نیکو شعر و گه تبه شعر بی هیچ طمع کسی نگوید در هیچکس از پس سفه شعر چون رسم چنین بود بهرحال دندان بکند ز من تبه شعر فرش صله باز گستراند چون کرده بوم بدو تبه شعر یکرو صله یافتستی از من دیگر بستان و باز خوه شعر منشی ستد و هجا سرائی آه ار گوئی هزار ده شعر ای خسرو نظم را چو دستور گوئی که تو شاهی و سپه شعر پس چون بهجا زبان گشادی ناگفته مرا هنوز ده شعر دانگیم نداده ای اگر چه نیکو شعرم نیم تبه شعر مغز است خرد بجای میدار دیگر برم از سر سفه شعر گر همت خود سفید کاری دانم که ترا کند سیه شعر دانی که به حضرت سمرقند بردم بر شه وزیر شه شعر در اثمد تو چو باز کردم شاید که کند مرا تبه شعر یکشعر بس آن کتانه دق را کاشراف بود در آن دو نه شعر وز منت آن بدیهه رستم با دار مکن دگر شه شعر بر تو صلت از خرد بمانم گر در تو نخواهم از سفه شعر گیرم که تو مرد نیک شعری من در حق تو شدم تبه شعر منت چو نهی بمن برار چه بردی بر شه وزیر شه شعر نزدیک وزیر شه چه از تو آرند یکی و دو و ده شعر یحذانک نیابی ار توانی گر خوانی بر همه سپه شعر آن شعر که گفتمت بمن ده کانداختنی نیم ره شعر وآنرا که تو شعر گفته ای پر گر صله نداد باز خوه شعر سوزنی سمرقندی