سوزنی سمرقندی
قصاید
شمارهٔ ۵۱ - در هجو قوامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ز طبیعی غر سیاه قوامی چند کنی زین سپید کاری و خامی د . . . ل غلامی بمانده ای و گرفته پیر نعامی بجای د . . . ل غلامی همچو نظامی هلاک و فتنه تازی لیکن شغل تو بر خلاف نظامی سیل ترقی ترا ورا به تنزل رأی بپستی ترا ورا بتمامی او بلطیفی کند نگاه ظریفی تو بکلوکی نگه کنی و لگامی کنک لگامی خوهی و بوس کلوکان کز پس تو آرد بر کند بدو گامی وز پس تو آرد برد راز کشد بوق چون بحنا بر ببسته دست ختامی . . . ر خوری چون خر و چو گاو بخسبی گوئی بسپوز یکره ای خر عامی گرد هلی نیستی چرا نهی ای د . . . ل دهل حلالی به پیش بوق حرامی دنبه گروگان چو یافتی دبه . . . ایه تندی یکسو نهی و سازی رامی دعوی داری بشاعری و ندیمی رو که تو نه شاعر و ندیمی دامی ماهی گرمابه گیری از بس آخر سر تو معلوم نی مجلس سامی صدر معالی علی عالی همت ناصر دین نبی رسول تهامی آن چو محمد سمر به نیکو خلقی وان چو علی مشتهر بنیکو نامی آنکه بآزاده خوئی و بظریفی است بر دل آزادگان عزیز و گرامی آن بگه جود نام سایل و زایر دست تو برداشته کئی و کدامی هر چه که داری بهر که خواهی بخشی زانکه در آزادگی تمام تمامی گاه سؤال و جواب اهل هنر را عذب عباراتی و فصیح کلامی از شکر عسکری حدیث تو خوشتر چون شکر عسکری ز سبزه خامی چشمه خورشید نور گستری از رای وز کف بخشند سیل بار غمامی خاک درت توتیای چشم کرام است پس تو بدینروی نور چشم گرامی هر که ببیند ترا سوار چه گوید شمس فلک مرکب ستاره ستامی شیر فلک را برد برو به بازی آنکه تو باشی ورا مربی و حامی هیبت و سهم تو بشکند دل اعدات چونان کز آهن آبگینه شامی روز فروزنده ای چو صبح بر احباب تیرگی آرنده بر حسود چو شامی دادی همنام تو طعام بمسکین گرسنه آز از تو یافت سیر طعامی سائل وزایر رحام پیش تو آرند شکر فریضه است بر تو کاهل رخامی زحمت رحمت شمار زانکه کریمی رحمت بر تو که نز شمار لئامی سوزنی سمرقندی