صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۸۹: سر بلندی بین که دایم در سرم سودای اوست - قیمت هر کس به قدر همت والای اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر بلندی بین که دایم در سرم سودای اوست قیمت هر کس به قدر همت والای اوست در جواب او تا به بریانی که صد جان در جهان شیدای اوست «سر بلندی بین که دایم در سرم سودای اوست» چون هریسه فارغ است از روغن و سوز درون زان همه فریاد مشتاقان ز استغنای اوست فتنه آن گرده نانم که از سودای او در میان شهر در هر گوشه ای غوغای اوست بر رخ پالوده گر باشد هزاران خط و خال از هوای گرده گندم که را پروای اوست گر ز شوق دنبه بر زناج گشتی مبتلی در بلا تسلیم شو، کان هم ز مرهمهای اوست چون دل من، بنده بریان شد و غم حاصل است مایه شادی همه از دولت غمهای اوست تا ز وصل نان و بریان صوفی مسکین جداست گوئیا غمهای عالم بر تن تنهای اوست صوفی محمد هروی