صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۴۰: رسید فصل بهار و جهان گلستان شد - گریست ابر بهاری و باغ خندان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید فصل بهار و جهان گلستان شد گریست ابر بهاری و باغ خندان شد در جواب او کسی که معده او پر ز نان و بریان شد اگر کیمنه گدائی بود، که سلطان شد ز گریه ها که همی کرد دوش بریانی علی الصباح به رغمش برنج خندان شد بشوی دست و پس آن گه طواف مطبخ کن که بی طهارت ظاهر، به کعبه نتوان شد ببرد ه است به دزدی دلم چو بریانی از آن بدار، چو دزدان گهی به زندان شد ز قعر صحن برآورده مرغ بریان سر به روی سفره و در نان میده حیران شد برنج را چو ز روغن رسید مالشها عجب مدار که آشفته و پریشان شد دل شکسته صوفی مثال پالوده ز شوق صحنک فرنی قند لرزان شد صوفی محمد هروی