صوفی محمد هروی
دیوان اطعمه | خوراکی ها
بخش ۴: امروز دیگرم به فراق تو شام شد - در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز دیگرم به فراق تو شام شد در آرزوی روی تو عمرم تمام شد در جواب او در سفره بود گرده چندی تمام شد فکری بکن که رفت نهاری و شام شد ترشی چو با مویز سیه دید گوشت گفت باز این سیاه روی غلام غلام شد آمد شب و به مطبخ ما نیست آتشی ای دیده پاس دار که خوابت حرام شد مرغ مسمنی که زپیشم رمیده بود منت خدای را که دگر باره رام شد آن نو عروس حجره که پالوده نام اوست خرم کسی که از لب لعلش به کام شد چون ننگ و نام اطعمه از لحم برده بود زان دل تمام در پی این ننگ و نام شد صوفی هر آن طعام که می پخت در خیال ماه صیام آمد و آن جمله خام شد صوفی محمد هروی