صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۵۸: هر که آن چشم سیه دید، آن لبان آل او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که آن چشم سیه دید، آن لبان آل او گشت جان چون دل کنون در دست غم پامال او چون عیان شد طلعت خورشید آن ماه منیر ذره وارست این دلم رقاص در دنبال او می شود بریان کبوتر، زآتش دل چون کنم گر ببندم نامه شوق ترا بر بال او من چه گویم حال دل با زلف او چون گوی را در جهان چوگان بود خود مطلع بر حال او خواهم از باغ وصالش لب به لب شفتالویی چون خدادادست حسن از وجه باشد مال او بس که مرغ روح من پر می زند در کوی دوست شرم می آید مرا دیگر ازین افعال او پار صوفی را به کوی دوست گاهی بود راه رفت آن حال و بتر از پار شد امسال او صوفی محمد هروی