صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶: دل که در دست فراق صنمی پاماله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل که در دست فراق صنمی پاماله داغ دارد به جگر زآتش غم چون لاله نیست کوکب، که شب از سقف سما پران است آتش آه من است آن که کشد دنباله حاصل از عمر همین است که نوشی به چمن می ده ساله به آن دلبر هفده ساله آستر بهر قباش از گل صد برگ کنید که تن نازک او حیف بود بر واله خال مشکین، دل زهاد جهان را بر بود زان که بر عارض زیبای تو پس پر خاله مصحف روی تو خواهم که گشایم فالی که مبارک به من بی سر و پا آن فاله ناله زار من از عشق ز قانون بگذشت هرکه در چنگ تو افتاد چو نی می ناله قامت دلکش آن ماه مگر نیشکر است چشم بد دور چنین زود از آن می باله صوفیا جنت کویش به تو آسان نرسد مگر از آتش غم پاک شوی چون ژاله صوفی محمد هروی