صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۵۲: ای خجل پیش دو رخسار چو خورشید تو ماه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خجل پیش دو رخسار چو خورشید تو ماه چشم جادوی تو وه عین بلائی است سیاه پیش رویش نتوانم که بر آرم آهی می شود تیره بلی آه چو آیینه به آه بس که در سر دهان تو به جان کوشیدم گشت از فکر محال این دل بیچاره تباه التفاتی به من بی سر و سامان می کن به نگاهی ز ترحم نظری کن ناگاه هر که عطری فکند بر در خاک کویت روز محشر چه غم آن بی سرو پا را ز گناه پیش رخسار تو در دیده او خنجر باد خیره چشمی که کند جانب خورشید نگاه صبر کن صوفی سودازده در فرقت دوست تا برآرد همه مقصود ترا الا الله صوفی محمد هروی