صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱: چشمه آب حیات است دهان یارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمه آب حیات است دهان یارم از لب چون شکرش کام طمع می دارم در همه کون و مکان غیر تو دلدارم نیست جان کنم در سر و سودای تو در دل دارم چه روم سوی گلستان و چمن را چه کنم بی تو در دیده خونبار بود گل خارم به چمن در نظر گل منشین بی پرده که ترا در نظر غیر رواکی دارم عاشق زارم و جز دیدن او ای واعظ به نصیحت که کنی، باد هوا پندارم مست این کار مرا قسمت روز ازلی گر ترا دیده بیناست مکن انکارم همچو صوفی سر و دستار به می بفروشم جرعه ای باده به این حیله مگر دست آرم صوفی محمد هروی