صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱: ساقیا عید صیام آمد و هنگام بهار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا عید صیام آمد و هنگام بهار به علی رغم صراحی شکنان باده بیار از سر کوی تو هرگز نروم سوی چمن بی جمال تو بود در نظر من گل خار عمر چون باد وزان است و فلک حادثه زای چون دمی خوش گذرد با تو غنیمت می دار حالیا این دو سه دم را تو بیا خوش گذران چون نداری خبر از خاتمت و اول کار آن که بودست دلا، پیر خرابات کجاست دست در دامن آن اهل کرم زن زنهار غم دنیا چه خوری باده خور و شاد بزی یک نصیحت بشنو عمر نباشد چو دوبار صوفی از صحبت ناجنس برو رنجه مباش مثلی هست که از مار چه زاید جز مار صوفی محمد هروی