صوفی محمد هروی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲: می کشم هر نفس از درد جدایی آوخ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کشم هر نفس از درد جدایی آوخ جگری دارم از اندوه فراقش لخ لخ مشو ای دل تو ملول از سخن سرد رقیب خنکی را نتوان کرد برون از دل یخ نظر از جان دل خسته من بازمگیر گر فزونند محبان تو از مور و ملخ آتش هفت سقر، لاشی و معدوم شود شرری گر فتد از نار دلم بر دوزخ ...شده گفتند رقیب از کویش بود آیا که زبنیاد بر افتد آن رخ می پزم باز خیال لب آن مه، بنشین تا که حلوای شکر پخته شود در مطبخ هر که در عشق ببیند تن صوفی گوید اندرین خرقه چه باریک و ضعیف است این نخ صوفی محمد هروی