قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۴۹ - در غزل است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صنما با تو در غم و شادی بنده بودم نجستم آزادی وصل پیش آر و داد کن با من بنه از سر فراق و بیدادی نرمی از من مخوه که نه مومم دل مکن سخت اگر نه پولادی چون در آوردیم به جور از پای به چه از دست من به فریادی تو به راحت دری و من در رنج من بانده درم تو در شادی ورت گویم چنین مکن گوئی رو که شیرین منم تو فرهادی غم تو از کجا و من ز کجا به من ای جان چگونه افتادی پس تو شاگرد کیستی آخر که به دل بردن اندر استادی استد و داد تو چنین باشد که دلم بستدی و غم دادی در نشست تو نیست هیچ ادب با قوامی مگر در افتادی قوامی رازی