قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۲۰ - شکایت از عمید نامی بشخصی مختص الدوله لقب و طلب عطا از وی تا زنی بگیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مختص الدوله مختصر بشنو که قوامیت را چه کار افتاد چون من اندر عمید بستم امید دل فقاعم ز کیسه تو گشاد از پی آنکه بنده را با تو هست دیرینه مهر مادر زاد آب من زین عمید غمگین رفت من به نانی ازو نگشتم شاد این همه طبع شعر کرد به من کایچ کس را به شعر طبع مباد خاک بر سر کنم ز آتش طبع کاب رویم همی دهد بر باد کارم آراسته شود چو عروس گر به همت مرا کنی داماد باشد آزاد کرد همت تو هر که از بنده تو خواهد زاد وقت را خرد کی همی باید تا بود کار بنده را بنیاد نام و ننگ رهی به گردن تو داد کن با من و مکن بیداد پرده ام برمگیر و دستم گیر ای که ستر از عمید بر گیراد همه احوال با تو خواهم گفت بشنو از بنده هر چه باداباد ز آروزی جماع چو نانم که خود از خویشتن نیارم یاد قوامی رازی