قوامی رازی
دیوان اشعار | قوامی
شمارهٔ ۱۹ - در شکایت از عدم وصول حوالتی که برای او شده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خواجه تا کی از تو بیداد و ظلم بر من تا چندمان دوانی « . . . » به گرد خرمن کردی مرا حواله با گنده ای و پیری این عار شهر و روستا آن ننگ کوی و برزن از عشوه ها نگفتم چون پسته کنندم در دستشان می فکن در پای سیم افکن آن گویدم بدین شو وین گویدم بدان شو من در میانه حیران تو بر کناره برزن چون گویمش که دستار آن گویدم که اینک بردار و ریشه می کن یعنی که ریش می کن ای صدر دین که بادی با خیر و خرمیها اندر میانه ما منداز شر و شیون ما را حواله ای کن زین به که نیست پیدا آن زن به مزد مسکین در هیچ جا و مسکن تا کی دهم صداعت در دم این پلیدان که آخر بهشت نتوان برساختن ز گلخن گندم بدول بادا با تو مرا همیشه شادانه باد جوجو مرجوی ارزن ارزن قوامی رازی