ظهیری سمرقندی
سندباد نامه | ظهیری
بخش ۲۰ - آمدن دستور سیم به حضرت شاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وزیر ثالث که به نور رای ثاقب، ضیا از کوکب رابع ربوده بود و در تدارک وقایع و حوادث، سحره فرعون جهل را ید بیضا و دم مسیحا نموده، پیش شاه رفت و گفت: زندگانی پادشاه عالم و فهرست دوده بنی آدم در کامرانی و حصول امانی، هزار سال باد. رای اعلی شاه را که بارگاه الهام الهی و مقر نصرت و تایید پادشاهی است، مقرر و معین باشد که از جمله موجودات که در بسیط عالم و عرصه کره اغبر و میدان ربع مسکون، ساکن و موجداند عوض و بدل ممکن است، مگر نفس خود و ذات فرزند که خلف شایسته باشد و محیی ذکر و مبقی نام نیکوست و از نفایس اعلاق و ذخایر مواهب ایزدی است و آن راحت و سعادت و خوشدلی و فراغت که از وصال جمال او حاصل آید، از هیچ لذت و نهمت حاصل نیاید. خصوصا که آثار نجابت در ناصیه او ظاهر بود و منصب پادشاهی را معد و مهیا باشد و در مقام مدت مهلت دنیا، روی دولت و پشت و پناه سپاه بود و در حال تحویل از مملکت دنیا، سبب ذکر حمید و «و لاذکر لمن لا ذکر له». به فرزند باقی ست کام پدر به فرزند زنده ست نام پدر به مجرد تضریب و تخلیطی که طالب محالی و مصور خیالی سازد، سیاستی فرمودن که تدارک آن در وهم نگنجد، موافق عدل و لایق فضل پادشاه نباشد و اگر بر صحایف ضمایر، تغیری ظاهر شده است، این مقدمات، تعجیل سیاست را نشاید. و پادشاهان، حبس و زندان از برای این حکمت نهاده اند و از بهر این دقیقه ترتیب داده تا در مستقبل ایام به بحث و تفسیر و بعث و تفکیر در غور حوادث، سیر نمایند و صاف از حق از درد باطل جدا کنند. اگر عفو را مجالی بود، کمال فضل خویش بر رئیس و مرووس و تابع و متبوع و وضیع و شریف و اقاصی و ادانی عرض دهند و ذات خود را در معرض افضال جلوه کنند و هر پادشاهی که در سیاست ابدان و اراقت دما و اضاعت فروج خلایق تانی نفرماید، در عاجل و اجل به عقوبت و ندامت ماخوذ شود و بعد از آن پشیمانی و تلهف نافع و ناجع نباشد. چنانکه آن مرد لشکری در کشتن گربه تعجیل نمود و چون جمال حقیقت از حجاب شبهت روی نمود، تاسف ها خورد و مربح و منجح نیامد و دستگیر پایمرد نبود. شاه پرسید، چگونه بود آن؟ باز گوی. ظهیری سمرقندی