سوزنی سمرقندی
قصیده ها
شمارهٔ ۱۹۲ - در وصف معشوق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بما یکی پسر اگر ره وفا سپری ز من نخواهم تیغ جفات را سپری طریق عشق تو جان پدر بجان سپرم اگر نه باز بکین راه جان ما سپری جمال روی تو یکچند که ندیده بدم کنون چو مردمک دیدگان بدیده دری صفات روی تو آسان بود مرا گفتن گهی بشعر بدیع و گهی بلفظ دری ترا به بینم و گویم علیک عین الله بنام ایزد و احسنت وزه نکو پسری نگار ایزد بی چونی ای نگار زهی زهی نگار نگار و زهی نگار گری بسر و مانی و ماه بمشک مانی و گل چو بنگرم خود از این هر چهار خوبتری قیاس نارم با سرو و ماه و مشک و گلت قیاس سرو و مه و مشک و گل نئی دگری چگونه گویم با سرو همسریکه سری چگونه گویم با ماه همبری که بری اگرت گویم مشک و گلی شوی بگله گران کنی دل و گوئی بمن سبک نگری چه سرو سرو سهی و چه ماه ماه تمام چه مشک مشک طراز و چه ورد ورد طری نگار لاله رخانی و ماه مشکین زلف بلای لعبت چینی و حور سیمبری بچهره راحت روحی بطره درددلی بغمزه حنظل نالی ولی بلب شکری بیک کرشمه و یک غنج از آن دو شکر خویش هزار دل بربائی هزار جان ببری بتا بحور و پری مانی از لطافت و حسن قرار حور بخلد و بدنیی آن پری اگر صفات جمال تو بر تو بر شمرم گمان مبر که کسی را همال خود شمری چنانکه من ز دل و جان خویش بیخبرم تو از جمال خودای دلربای بیخبری تو از جمال چنانی که در جمال و کمال بزرگوار خداوند زاده هنری بزرگواری آزاده هنرمندی که بر سران بودش از در کمال سری ز دست راد وی آثار آز گشت تمام بدور عدل وی ایام ظلم شد سپری بدوستش زازل بهر عیش و شادی شد نصیب دشمن او غمخوری و خونجگری جهان پر است ز آوازه جلالت او ویست در حضر وصیت جاه او سفری همیشه تا که بود در بد نسیم صبا عدوی دولت او ار نصیب در بدری سوزنی سمرقندی