سوزنی سمرقندی
قصیده ها
شمارهٔ ۶۵ - در مدح بهاء الدین بن سعدالدوله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد چنانکه کرد ستاره شمر شمار شاه ستارگان بحمل شهریار وار تا بوستان بتابش شاه ستارگان بر شاخ آسمان گون آرد ستار بار بستان شود چنانکه ندانیش ز آسمان چون ابر گشت بر رخ بستان ستاره بار بر شاخسار بستان بلبل نوازند نوی است خوش نوائی بلبل ز شاخسار در جویبار سرو ببالد ز بهر آن تا فاخته بنالد بر سرو جویبار بی آب دیده بر طرف جویبار گل قمری غریو دارد بر جستجوی یار هنگام را محابا نبود مثل زنند تا آن مثل زدند شد از عاشقان قرار هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی بر بوسه رام گشته محابا مکن کنار خوش بر کنار گیر و نشان در کنار خویش مگذار کز کنار تو گیرد دمی کنار از خاک و خار و خاره باردیبهشت ماه روید بنفشه زار و سمن زار و لاله زار اردیبهشت ماه بساقی کند ندا خیز ای بت بهشتی وان جام می بیار تا شهریار وار بدستوری خرد جام می از تو گیرد دستور شهریار صدر کبیر عالم عادل بهاء دین آن هر حدیث او ببها در شاهوار دستور دادگستر و سلطان دادگر مسعود سعد ملکت و مسعود کامکار فرزند سعد دولت و فرزند سعد ملک چون جد و چون پدر شرف دوده و تبار از دوده و تبار وی افکنده دور چرخ در دوده و تبار بداندیش او تبار ای صدر روزگار که در روزگار خویش نور دل گرامی و تاج سر کبار پیروزه گون سپهر بزیر نگین تست از دولت شهنشه پیروز روزگار داری دو کف دو کفه شاهین مکرمت بخشندگان سیم حلال و زر عیار اندر یمین تو بسخا بیعت و یمین خلق از یسار تو شده با عدت و یسار در چشم تو که چشم بدان دور ازو سخن چون زر عزیز باشد و زر عزیز خوار آید بحاصل اهل سخن را بمدح تو آنرا که شعر باشد رسم و ره و شعار نامی چنانکه در پس آن نام نیست ننگ فخری چنانکه در پس آن فخر نیست عار در باغ عمر سوزنی ای صدر روز به هفتاد شد تموز و خزان و دی و بهار چون هفده سالگان نتواند نگاشتن بر روی کار نامه خود لعبت بهار بسیار منت است ترا بر من از قیاس کانرا بعمرها نتوان بود حق گذار از شکر نعمت تو ز پیری مقصرم کرد است باز بر تو شکر مرا شکار تا در شکارگاه بتان عاشقی بلب باشد شکر شکار چه پنهان چه آشکار از بوسه گاه خوبان شکر شکار باش تا پیشگاه باشی و اقبال پیشکار تا در زبان تازی بستان بود بهشت نام هزار دستان در بوستان هزار شاعر هزار بار ببستان مدح تو تا چون هزار دستان دستان زند هزار سال بقای عمر تو پیش از ستاره باد صد بار زانکه کرد ستاره شمر شمار سوزنی سمرقندی