سعدی شیرازی
قطعه های سعدی
شماره ۱۶۷: نبینیام که چه برگشته حال و مسکینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سگی شکایت ایام بر کسی می کرد نبینی ام که چه برگشته حال و مسکینم نه آشیانه چو مرغان نه غله چون موران قناعتم صفت و بردباری آیینم هزار سنگ پریشان به یک نگه بخورم که اوفتاده نبینی بر ابروان چینم که در ریاضت و خلوت مقام من دارد؟ که جامه خواب کلوخست و سنگ بالینم به لقمه ای که تناول کنم ز دست کسی رواست گر بزند بعد از آن به زوبینم گرم دهند خورم ورنه می روم آزاد نه همچو آدمیان خشمناک بنشینم چو گربه درنربایم ز دست مردم چیز ور اوفتاده بود ریزه ریزه برچینم مرا نه برگ زمستان نه عیش تابستان کفایتست همین پوستین پارینم به جای من که نشیند که در مقام رضا برابر است گلستان و تل سرگینم مرا که سیرت ازین جنس و خوی ازین صفتست چه کرده ام که سزاوار سنگ و نفرینم؟ جواب داد کزین بیش نعت خویش مگوی که خیره گشت ز صفت زبان تحسینم همین دو خصلت ملعون کفایتست تو را غریب دشمن و مردارخوار می بینم سعدی شیرازی