ملا احمد نراقی
باب چهارم
محبت دنیا منشأ همه اسباب حسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
و مخفی نماند که باعث و منشأ همه اینها محبت دنیای دنیه، و منافع آن است، زیرا که به جهت تنگی دنیا و محصور بودن منابع آن، محل نزاع و مخاصمه می شود چون ممکن نیست که منفعتی از آن مال و منصب به کسی برسد مگر اینکه از دست دیگری بیرون رود به خلاف آخرت، که چون آن را تنگی نیست لهذا نزاع و خصومتی میان اهل آن نمی باشد. و مثال آن در دنیا، علم حقیقی و معرفت خداست چون هر که طالب معرفت حق و علم به صفات جلال و جمال او، و شناختن عجائب صنع او است، حسد به دیگری که عالم به اینها باشد نمی برد، زیرا که از بسیاری علماء، علم دیگری کم نمی شود و به یک چیز، هزار هزار نفر می توانند عالم شوند و هر یک به معرفت و دانائی خود شاد و فرحناک گردند و لذت او به واسطه لذت دیگری از علم خود، کم نمی گردد بلکه به جهات بسیار باعث زیادتی لذت و بهجت می گردد و همچنین است مرتبه قرب خدا و محبت به او، و شوق لقای او و غیر اینها از نعمتهای اخرویه. و از آنچه گفتیم معلوم شد که در میان علماء آخرت، حسد و عداوتی نمی باشد، بلکه ایشان از کثرت نوع خود، و بسیاری شریک مبتهج و مسرور می گردند و حسدی که از برای اهل علم هست، در میان علمای دنیاست و ایشان کسانی هستند که مقصود ایشان از علم، طلب مال و جاه و قرب امیر و پادشاه است چون مال جسمی است که چون به دست کسی رسید دست دیگران از آن خالی می ماند و دل مردم به تعظیم عالمی مملو شد از تعظیم دیگری منصرف می گردد و یا کم می شود و این سبب نقصان جاه می شود پس به این سبب، حسد در میان ایشان حاصل می شود و چون اگر شخصی مالک همه روی زمین و آنچه در آن است گردد دیگر چیزی باقی نمی ماند که دیگری مالک آن شود، به خلاف نعمتهای آخرت که نهایت از برای آنها نیست، و اگر کسی مالک بعضی از آنها شود، منع دیگری را از آن نمی کند چنانچه اگر کسی عالم به بعضی از علوم شود مانع این نیست که دیگران هم به آن عالم گردند. و از آنچه مذکور شد روشن شد که سر حسد مردمان بر یکدیگر منظور بودن امری است که کفایت همه را نمی کند و وفا به مطلوب جمیع نمی نماید و به این جهت، این صفت خبیثه از صفات گرفتاران زندان دنیاست. پس ای جان برادر بر خود مهربان، و طالب راحت و عیش جاودان مباش نعمتی را طلب کن که مزاحمتی از برای آن نیست و لذتی را بجوی که کدورتی به آن نهمالی را تحصیل کن که از تصرف دزدان مأمون، و منصبی بگیر که از عزل، مصون باشد. خیز و وداعی بکن ایام را از پی دانه مکش این دام را خط به جهان درکش و بی غم بزی دور شو از دور و مسلم بزی مملکتی بهتر ازین ساز کن خوشتر ازین حجره، دری باز کن و آن نعمت، نعمت معرفت خداست و محبت و انس به آن مولی و انقطاع به جناب مقدس او و تسلیم و رضا به مشیت و اراده او. پس اگر این لذت، از برای تو نباشد، و مشتاق رسیدن به آن نباشی، و لذت تو منحصر باشد به نعمتهای حسیه خسیسه دنیویه، که همه محض وهم و خیال، و عاقبت آن وبال و نکال است، پس بدان که جوهر ذات تو معیوب، و از عالم نور و بهجت، محجوب است شیطان لعین تو را با خود قرین ساخته و تو را فریب داده است و تو را چون خود از مشاهده انوار عالم قدس محروم ساخته است و عن قریب با بهایم و شیاطین محشور خواهی گشت، و در اسفل سافلین با آنها در غل و زنجیر خواهی بود همچنان که در این دنیا نیز به این لذتها پست گرفتار گشته ای. رو مگس می گیر تا هستی هلا سوی دوغی زن مگسها را صلا و تو را مرتبه ادراک بهجت و سرور معرفت پروردگار، و محبت و انس به او نیست و مثال تو چون فرد «عنین» است که ادراک لذت جماع را ننموده اند پس همچنان که فهمیدن این لذت، مخصوص مردان صحیح المزاج است، همچنین ادراک لذت معرفت خدا مخصوص به مردانی است که «لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله» یعنی «مشغول نمی سازد ایشان را هیچ گونه داد و ستدی از یاد خدا». به یاد حق از خلق بگریخته چنان مست ساقی که می ریخته اهل کام و ناز را، در کوی رندان راه نیست رهروی باید جهانسوزی نه خامی بی غمی ملا احمد نراقی